وکیلانه

تست
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۶ ، ۱۰:۲۶
امیرعلی
تست
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۶ ، ۲۰:۱۰
امیرعلی
تست
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۶ ، ۲۰:۰۵
امیرعلی

.

تست ارسال توییت با پیامک
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۶ ، ۲۰:۰۲
امیرعلی


پیتر بوکائرت- برگردان: نعیمه دوستدار

قبل از اینکه این عکس را ری‌توئیت کنم، خیلی فکر کردم. یک عروسک کوچک بود انگار، که با صورت روی شن‌های ساحل معروفی در ترکیه افتاده بود. یکی از ۱۱ سوری آواره‌ای که همه‌شان برای رسیدن به اروپا، سوار قایق قاچاقچیان شدند و مردند.

چیزی که بیشتر اذیتم می‌کند، کفش‌های اوست. کفش های کوچکی که می‌دانم پدر و مادرش وقتی لباس می‌پوشیدند تا سفر خطرناکشان را آغاز کنند، با عشق به پایش کردند. یکی از لحظه‌های دوست داشتنی من در زندگی وقت‌هایی است که صبح‌ها بچه‌ها را لباس می‌پوشانم و کمک شان می‌کنم که کفش‌هایشان را به پا کنند. همیشه یک چیزی را عوضی می‌پوشند و همه‌مان کلی کیف می‌کنیم. نمی‌توانم فکر نکنم که این بچه یکی از پسرهای من است که رو به صورت در ساحل ‌افتاده.

من الان در مجارستان هستم، سفر سوریان آواره را ثبت می کنم؛ سفری که همین حالا هم حتما جان جوان و تازه‌ای را گرفته. اینکه پدر و مادر این بچه را سرزنش کنیم که چرا بچه‌شان را به چنین سفر خطرناکی برده‌اند کاری ندارد. برای این کار باید از یاد ببری که بمباران و داعش با زندگی آنها چه می‌کند. تمام دیروز من در مرز صربستان و مجارستان سوری‌هایی را دیدم که همراه بچه‌هایشان پیاده از مرز عبور می‌کردند. آنها می‌خواستند از شرایط وحشتناک سوریه که چند سال است ادامه دارد، فرار کنند و به امنیت اروپا برسند. این پدر و مادرها قهرمانند و من تصمیم قاطع‌شان را برای تامین یک زندگی بهتر برای بچه‌هایشان تحسین‌ می‌کنم.

آنها در تمام مسیرشان با مانع و خصومت مواجه‌اند. برخی از قاچاقچیان حتی بابت پولی که می گیرند رسید می‌دهند و هیچ اهمیتی به جان‌هایی که در این سفر از بین می‌رود نمی‌دهند. آنها با این جان‌ها سود می‌کنند. بی رحمی آنها قابل پیش‌بینی است، اما بی‌تفاوتی رهبران اروپایی…

همه سوری‌هایی که من با آنها حرف زدم، در سفر خود با خطر مرگ رو به رو شده بودند. اغلب آنها با همین قایق‌ها آمده بودند. حالا در مجارستان راه خود را بسته می‌بینند. خیلی از آنها در خیابان‌ها می‌خوابند و دولت مجارستان هیچ کمکی به آنها نمی‌کند.

حالا لپ تاپ من پر است از تراژدی. علی پنتاد، یک کرد سوری بعد از اینکه داعش به شهزش قمیشلی حمله کرد، همراه سه بچه‌اش فرار کرد. او بلیت قطار به مونیخ دارد اما پلیس نمی‌گذارد که او حتی وارد ایستگاه قطار یشود. او سه شب گذشته را همراه بچه‌هایش در خیابان خوابیده. می‌گوید شاید بهتر بود که در سوریه می‌ماند: « آنچا یک بار می‌میری و تمام می‌شود. اینجا انگار هر روز هزار بار می‌میرم و زنده می‌شوم.»

خیلی‌ها می‌گویند انتشار این تصویر در اینترنت یا روزنامه‌ها ناراحت کننده است اما به نظر من آنچه که ناراحت‌کننده است، این است که این بچه‌ها هر روز به همین شکل می‌میرند در حالی که برای جلوگیری از مرگ آنها می‌شود کارهای زیادی کرد.

تصمیم آسانی نبود، اما من این عکس غم‌انگیز را منتشر کردم چون این بچه‌ها به اندازه بچه‌های خودم برایم مهم‌اند. شاید اگر رهبران اروپایی هم این کار را می‌کردند، باعث می‌شد که تلاش کنند تا این تصویر وحشتناک را برای همیشه از بین ببرند. 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۱۶
امیرعلی

رضا سیفی خبرنگار روزنامه همشهری که در جریان نشست خبری رییس جمهور در حال سوال از رییس جمهور، با اتفاقات عجیب و غریبی روبرو شده بود، پس از بیان این اتفافات در صفحه شخصی اش، مجبور به حذف پست و تهدید به اخراج از تحریریه همشهری شد!


وی اتفاقات را اینگونه روایت میکند:

درجریان سوال دیروزم از رئیس جمهور در نشست خبری، اتفاق عجیبی رخ داد که حیرتم از دولت تدبیر را بیشتر کرد!
سوالم درباره قوانین معطل مانده ای بود که نیاز به پول و ربطی به تحریم ندارد و دولت آنها را اجرا نمی کند.
مشغول خواندن سوال و ذکر نمونه هایی از قوانین اجرا نشده از سوی دولت بودم که یکی از مسوولان برگزار کننده نشست خبری که کنارم روی صندلی های ردیف جلو نشسته بود با لگد به پایم زد تا سخنانم را قطع کنم!!!
خانم قیومی رئیس مرکز ارتباطات، اطلاعات و تبلیغات دفتر رئیس جمهور هم آرام طوری که صدایش را دیگران نشنوند اصرار می کرد که دیگر بس است و سوال ات را تمام کن!!! پس از انتشار این پست در سایت جهان نیوز، جناب پرویز اسماعیلی از نهاد ریاست جمهوری، مدیران همشهری و متعاقبا خبرنگار مذکور را تحت فشار قرار میدهند که اگر پست و خبر جهان نیوز حذف نگردد، سیفی اخراج خواهد شد....

*******
"روحانی: اگر دولت اجازه ندهد که نقد شود، معنای آن این است که دولت مستبدی است."
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۲
امیرعلی

 دیگه پدرا نمیتونن 8 آپارتمان به مبلغ 10 میلیارد تومن وثیقه بذارن واسه پسرایی که 10 میلیون دلار ردمال دارن. وضعیت سختیه واقعاً. 



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۵۹
امیرعلی
 


دست‌شان را که سال‌ها پیش بعثی‌ها بسته بودند؛ پایشان را هم حالا سیاسی‌کارها می‌خواهند ببندند.

بندند مبادا این غواص‌ها پا بزنند، بروند جایی که پسند حضرات نیست. بروند داخل منطقه‌های ممنوعه. بروند آن‌طرف خط قرمزهای ساختگی این سال‌ها. بدون آن‌که گوش‌شان بدهکار فرمان ایست قدرت باشد.

ناراحت‌اند که پای این غواص‌ها به صفحه‌ی پروفایل «غیرخودی‌ها» باز شده. عصبانی‌اند که چرا عکس غواص‌ها خورده روی دیوار دختری که سوژه‌ی گشت ارشاد است. دلواپس‌اند که سر و کله‌ی غواص‌ها در ‌نوشته‌ی پسری پیدا شده که دل خوشی از نظام ندارد.
عادت ندارند به دیدن تکثر. عادت ندارند به همدلی در عین تنوع. دوست دارند همه عین خودشان باشند و همانجور فکر کنند. 

می‌ترسند کنترل این‌همه غواص ـ آن‌هم نه غواص سرباز سازمانی حرف‌گوش‌کن و مطیع، بلکه غواص بسیجی [البته مدل منسوخ‌شده‌ی جبهه‌ای] و پرشور که گوشش بدهکار امر و نهی نیست ـ از دست‌شان خارج شود. می‌ترسند این مهمان‌های ناخوانده همه‌ی آنچه این سال‌ها دفاع مقدس دولتی رشته‌ بود را در ‌چشم‌برهم‌زدنی پنبه کنند.   

برای همین به تکاپو افتاده‌اند. بیانیه صادر می‌کنند که: این‌ها همه‌شان انحصاراً مال ماست. مالک شش‌دانگش ماییم. تشر می‌زنند به آن «دیگر»ها که اصلاً شما را چه به شهید؟

نمی‌فهمند این غواص‌ها بچه‌های ایران اند؛ بچه‌های همه‌ی ایران. نمی‌فهمند این فرصت ناب وفاق ملی که به برکت آمدن این مهمان‌ها فراهم آمده را نباید ضایع کنند. نمی‌فهمند خون این مظلومان، ارزش و اعتبارش خیلی بیشتر از دعواهای بچه‌گانه‌ی خودشان است بر سر قدرت و پست و مقام.

اگر می‌فهمیدند لااقل در انتخاب سخنران مراسم تشییع سر سوزنی سلیقه به خرج می‌دادند. اگر می‌فهمیدند این تشییع را به دعوایشان با دولت و اختلاف هسته‌ای گره نمی‌زدند. اگر می‌فهمیدند انگ سیاسی و جناحی به پیشانی غواص‌ها نمی‌چسباندند. اگر می‌فهمیدند...

*

ما ولی کمترین کاری که می‌توانیم بکنیم این است که برویم تشییع‌ آن عزیزان. به رسم ادب. به حکم قدرشناسی. بی‌خیال سخنران و مداح و شعارها و پوستر و تراکت‌. و در مسیر برگشت از تشییع به این فکر کنیم که شاید وقتش رسیده باشد بند از پای شهیدان وطن باز کنیم. شاید وقتش رسیده باشد «روایت مردمی جنگ» سلطه‌ی روایت دولتی و حکومتی را به چالش بکشاند. شاید غواص‌ها و دوستان‌شان چشم‌انتظار ما باشند.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۰۷
امیرعلی

 
چند روز پیش در مورد پرونده مرتضوی چیزی شنیدم که هنوز از سرم دود بلند می‌شود... از قسمت‌های پشت پرده و تایید نشده‌ی ماجرا که بگذریم با مصاحبه‌ دیروز معاون اول قوه قضاییه، برای شخص نگارنده یک چیز مسلم شد.... جناب آقای محسنی اژه‌ای مصرّاً و قاطعانه معتقد است که در امور جاری قوه قضاییه قانون هیچ جایگاهی ندارد و مقام مافوق ایشان، خودشان و تمام مجموعه‌ی تحت نظر ایشان می‌توانند هر وقت هر چیزی را که شخصاً صلاح دیدند یا دلشان خواست انجام دهند و برای موجه کردن این اعمال استناد به تصمیم خودشان کافی است. من فقط به همین دو مثالی که اشاره‌اش رفت اکتفا می‌کنم:

1- طبق ماده 391 قانون آیین دادرسی مدنی «پس از ارجاع پرونده نمی توان آن را از شعبه مرجوع الیه اخذ و به شعبه دیگر ارجاع کرد مگر به تجویز قانون ، رعایت مفاد این ماده در مورد رسیدگی کلیه دادگاهها نیز الزامی است.» آن عبارت «مگر به تجویز قانون» مصادیق قانونی معینی دارد که مشخصا در قانون نام برده شده‌اند. در جریان رسیدگی به پرونده سعید مرتضوی، او اعتراضی را در رسانه‌ها مطرح کرد مبنی بر اینکه پرونده او پس از ارجاع در دیوان عالی کشور جابجا شده است که البته در ساختار حقوقی ما دیوان عالی کشور دادگاه محسوب می‌شوند. با توجه به استثناهای ذکر شده، مورد وی مصداق هیچ یک از موارد قانونی نبوده است. در یک نشست خبری، معاون اول قوه قضاییه در پاسخ به سوالی در این زمینه اینگونه جواب داده است: «ین که محکوم علیه، اعتراض داشته باشد، امر جدیدی نیست، اما این موضوع که پرونده ای در دیوان عالی کشور از یک شعبه به شعبه جدیدی برود، مصداق زیادی دارد و مشکل قانونی وجود ندارد

2- من در مورد اینکه شورای عالی امنیت قبلا در مورد کسی تصمیم به ممنوع التصویری یا ممنوع البیانی (این عبارت اختراع کیست؟؟!) گرفته باشد، ندارم... اما تمام مقامات قضایی از جمله دادستان وظایف مشخص قانونی دارند که صلاحیتشان در آن چارچوب و فقط در آن چارچوب تعریف می‌شود. بیرون از این صلاحیت، کسی هستند مانند باقی افراد. در قوانین جزایی و مشخصاً قانون آیین دادرسی کیفری صلاحیت‌های دادستان در امور محدودی خلاصه می‌شود. ذکر دو نکته برای این منظور کفایت از مقصود خواهد کرد. اول اینکه اساساً به جز وظیفه‌ی اعلام جرم در موارد مربوطه، وظایف قضایی دادستان جایی شروع می‌شود که پرونده‌ای در خصوص جرم یا جرایمی برای کسی تشکیل شده باشد و اساساً «متهمی» در کار باشد. دوم اینکه در هیچ قانونی از جمله قوانین مربوط به صلاحیت دادستان قرار یا کلا چیزی با عنوان ممنوع التصویری یا ممنوع البیانی (!) وجود ندارد. و البته در هیچ قانونی هم اعتراض به دستور دادستان جرم تلقی نشده تا مستلزم برخورد باشد.

همین.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۱۳
امیرعلی

: (+)


بازاری ها یک قواعد و اصطلاحات خوبی دارن؛ مثلاً وقتی پای یک معامله می‌رن می‌گن نباید نشون بدهی چپت خالیه! یعنی مثلاً وقتی دو روز دیگه چک داری و برای پاس کردن چک داری جنست رو می فروشی خریدار به هیچ وجه نباید بفهمه لنگ فروش جنس هستی. یا اگه یه بدهی سنگین بالا آوردی و مجبوری خونه یا ملک بفروشی باید ژست این بگیری که آره می خوام خونه رو بزرگتر کنم وگرنه معلوم نیست توی معامله چه بلایی سرت بیارن و جنس رو به چند دهم قیمت ازت بز خر کنن!
یا حتی اگه داری یه معامله پر سود دیگه رو جوش می دی و برای اون داری جنس یا ملک می فروشی نباید طرف بو بره که داری برای یه سود بزرگ پول جور می کنی.
حتی این رو خانم های خونه دار بازار رو هم می فهمن که وقتی می ری خرید نباید فروشنده بفهمه جنس چشمت رو گرفته.

ببین وقتی شیخ به اصطلاح دیپلمات ژنرال یه روز قبل از شروع مذاکرات از خزانه خالی و الان هم از ربط آب خوردن به مذاکرات حرف می زنه چه سوپر سوتی داده! 

حالا وقتی تو همون موقعیت نه خزانه واقعا خالی بوده نه آب خوردن ربطی به مذاکرات (بخونید معاملات) داره کاملا تصور هست که چرا و توسط چه کسانی مذاکرات به شکست نزدیک شده.
خلاصه اینکه یا یه چند روزی آقایون برن بازار، مثلا بازار آهن فروشها یا بازار ملک تور تجربی معامله گری یا یه حاجی بازاری، یه فروشنده تو راسته بازار تهران رو ببرن مذاکرات بلکه فرجی شد! البته اگر هدف رفع تحریم ها باشه وگرنه بحث انتخابات مجلس و مجلس خبرگان با این چیزا درمون نمیشه!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۵۰
امیرعلی