وکیلانه

۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

وکیلانه - ریشه‌ی همه‌ی مشکلات مملکت رو توی خواب‌گا یافتم
 
ازاینجا  + (صدرالمتوهمین):  
ریشه‌ی همه‌ی مشکلات مملکت رو توی خواب‌گا یافتم؛ آن‌ هنگام که جمعیتی بالغ بر بیس نفر کانتر شبکه می‌کردیم. شام می‌اومد؛ طرف عاجزانه خواهش می‌کرد آقا ما باس بریم شام بیگیریم، نظر به اینکه بازی استاپ نداره، لطفن ما رو نکُشین دو دقّه بریم الان برمی‌گردیم. به گره‌گشایی ژلوفن تا برمی‌گشت knife شده بود اصطلاحن. یعنی با چاقو سرش رو بریده بودن. فرد فاعل از این اقدامش ابراز مسرت و شادمانی‌‌ می‌کرد. 

اول بازی هم‌پیمان می‌شدیم که هیچ کس حق نداره از تفنگ دوربین‌دار(?snipe) استفاده کنه و قسم می‌خوردیم به قداست رفاقت و تعهد می‌دادیم به ضمانت تار سیبیلامون که فقط کُلت برداریم. ما اعتماد و اعتقاد داشتیم به حرف ریفیق. سند بود صوبت‌شون. لذا شاد و سرخوشانه از یه گوشه‌ای می‌رفتیم واسه خودمون، ناغافل از فاصله‌ی دوکیلومتری دقیــــقن یه تیر می‌خورد مغز سر. طرف تو یه اقدام پیش‌دستانه می‌گفت کلت بود! 
آخه مومن. از فاصله دومتری‌ش یه خشاب کلت خالی کنی تو پیشونی، باز سی درصد جون و خون باقی می‌مونه. با یه تیر از ناکجا زدی نفله کردی میگی کلت بود؟ این حرفه که می‌زنی مرد حسابی؟  

محل برگزاری مافیا تو نمازخونه خواب‌گا بود. دایره‌وار می‌نشستن. یه بار از سرِ کنجکاوی رفتم بازی. کانّه خود منگلا دس به سینه نشسته بودم. گاد گفت روز. همه سرا اومد بالا. یه نفر قطرِ ما، به صورت خودجوش، مثل همه‌ی جاپونیا عمومن و مثل اوشین خصوصن، که چاهاردست و پا رو زمین طی طریق می‌کرد؛ به ما نزدیک شد. اومد تو صورت نفر کناری‌مون. شروع کرد نامانوس‌ترین و وحشتناک‌ترین فوشای ممکن رو متصلن به مدت دو دقیقه حواله‌ی عمه، خواهر و دیگر اقوامِ بغل‌دستی ما بکنه که تو مافیاییی و فیلان. آخرشم گفت آدمی که مافیا باشه و نگه. Oـo
ما گفتیم فرد مجاور یا خودش رو لو میده یا دعوا میشه. لکن طرف راه سومی رو برگزید و شروع کرد همون فوشا رو با همون شدت برگردونه به شروع‌کننده. آخرشم گفت مافیا خودتی!
بعد بازی معلوم‌مون شد جفت‌شون مافیا بودن. حربه بود نوکرتم. رد گم کنی اصطلاحن.

تو پاسور و حکم؛ به عینه کلکسیونی از انواع تقلبا رو می‌دیدی که روی تازه‌واردا اعمال میشه.
ذکرش در این مقال و مجال نمی‌گنجه. همین‌قدر بگم طرف با یه تک دل سه بار دست می‌گرفت. 
آیا فوتبال که سه تیمه می‌شد، هفت دقیقه واقعن هفت دقیقه گرفته می‌شد؟ هیهات. 

حالا البت اینا همش شوخی بوده و توی میزانسنی که اتفاق افتاده طبیعیه و کذا و من با تک‌تک این شوخیا خاطره دارم و خودم شخصن تو متن ماجرا بودم و بدتر از همشون بودم و ابدن خودم رو مبری و منزه نمی‌دونم.
لکن حالا یه بارم بیایم دورهمی همین‌جوری الکی این شوخیا رو جدی بگیریم. بلکه‌ام به حقیقت تلخی رسیدیم.  
من میگم، حالا مطمئن نیستم البت. همین‌جوری دارم میگم. دورهمی میگم اصطلاحن. ما برای اینکه «توی دور بمونیم» حاضریم هرکاری بکنیم. برای اینکه لذت بیش‌تری ببریم. حتی توی ساده و سطحی‌ترین امور. هرجا زورمون برسه خیلی کارها رو می‌کنیم. تنگش یه تبسم‌ام می‌چپونیم و با لب‌خندامون عادی جلوه‌اش میدیم. علی صفایی می‌گفت: ما همه فرعونیم، مصرهای ماست که کوچیک و بزرگ میشه.

آخرین نفری که خودش رو مسئول و مقصر همه‌ی مشکلات می‌دونسته کی بوده؟ آخرین نفری که ریشه‌ی مشکلات رو جایی بیرون از خودش دنبال نمی‌کرده، کجاست؟ خعلی می‌خوامش. 
تلخی فساد فضای اداری رو حکمن همه‌مون چشیدیم و ناملایمتای روزگار و نابسامانی اوضاع مملکت رو به چشم دیدیم.   
توی شب‌نشینیا اما زیرکانه و دزدانه خودمون رو می‌کشیم کنار و اصرار داریم بر ناکارآمدی نظام و فساد سیستماتیک و آلودگی فلان مدیر و بهمان وکیل و وزیر. از اون طرفش بعضیا آمریکا و غرب و غیره رو بانی بلا استثناء بدبختیا میدونن. قوم ایرانی از قدیم ریشه‌ی مشکلات رو همیشه بیرون از خودش می‌جسته. میرشکاک یه جا میگه اون روزش هم که آفات و عوارض مدرنیته و تحفه‌های تمدن تکنیکی نبود؛ ایرانی جماعت ریشه‌ی بدبختیاش رو توی نامساعدی فلک و چرخ و گردون و... دنبال می‌کرده. اصن تو مقام ماله‌کشی نیستم و نمی‌خوام فساد و فضاحت موجود توی سیستم رو توجیه و تفسیر کنم. از اون طرفم نمی‌خوام پستی آمریکا رو نفی و انکار کنم.

دروغ میگیم به خودمون. داوری می‌گفت «بدترین نوع دروغ، دروغ به خوده.» روراست نیستیم با خودمون. معایب و مشاکل رو همش حواله میدیم به نظام یا آمریکا یا فلانی. خودمون خوبیم ولی! طرف خودش نون‌خور نظامه. فقطم نون‌خور نیست. پاچه‌خوارم هست. جلو عکس دلا و راستم میشه. بعد خودش میاد میگه فیلان. اون یکی هی میگه آمریکا. مگه آمریکا کجاست؟ غرب کجاست؟ غرب، غروب حقیقت و وجدان توی جان و دل آدم‌هاست. حالا البت بیش‌ترین ظهور و بروزش توی غرب جغرافیایه. ولی فی‌الواقع غرب صورت عینی نفس اماره است. روژه گارودی می‌گفت آمریکا ستیزی باید از یه مبارزه درونی با خود شروع بشه. چون خطر بالقوه آمریکاگرایی برای همه وجود داره. نمی‌دونم این آخریا چقدر ربط داشت به حرف اصلی. می‌خواستم به ای نحو بچپونم تو متن. ولی بی‌راهم نبود. دنبال پیدا کردن ریشه‌ی مشکلات همه جا میریم، جز اعماق خودمون.
بعد برای اصلاحات هم دنبال معجزه‌ایم. 

آدام اسمیت توی نظریه اقتصادی‌اش گفته بود: اگه هر فردی به دنبال نفع شخصی خود باشه، نفع عمومی محقق میشه. یه دست غیبی مامور ایجاد هماهنگی بین این دو منفعته.
میگم اگه هر فردی دنبال اصلاح خودش باشه؛ اصلاح عمومی محقق میشه. دست غیبی‌ام نمی‌خواد. خیلی زر زدم. نسخه‌ام پیچیدم که کار درستی نیست. ولی دیگه.      
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۳ ، ۰۶:۰۲
امیرعلی