وکیلانه

۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

وکیلانه - هفته ی دیگه این موقع شب اول رجبه ...
رمضانِ دلچسب بخواهی باید هوای شعبان را داشته باشی

 شعبان خوب بخواهی باید هوای شب و روز های رجب را داشته باشی ... 

شب زنده داری رمضان را بخواهی باید شب های رجب را تجربه کرده باشی 

وگرنه تا بیایی عادت کنی رمضان رسیده به آخر

اصلا خدا خیلی مقدمه ی خوبی چیده برای ماه خودش بی مقدمه نمیشود رفت سراغ اصل...

رجب زیباست آنقدر که باید به انتظارش نشست 

فقط یک هفته برای آماده شدن وقت هست...تا یکبار دیگر نوای یا من ارجوه لکل خیر وجودت را بلرزاند از همان روزهای اول یک هولی میفتد در دل آدم ...

قدر بدانیم روزهای باقی را...

 

*برای بیماران دعا کنیم ما هم بیمار روحیم...

از اینجا

 https://plus.google.com/115500339042599260053/posts/BK7viBS26gN

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۲۰
امیرعلی
وکیلانه - دیدید میگن زمان شاه عربا جلومون دولا راست میشدن؟ این مطلب، یکی از همون دولا راست شدن ها رو روایت میک

توجیه عجیب شاه برای جدایی بحرین از ایران/ چرا پهلوی به عربستان رفت؟

سال ۱۳۴۷، پادشاه عربستان از امیر بحرین به عنوان رئیس یک کشور استقبال کرد. این در حالی بود که هنوز بحرین جزئی از خاک ایران بود و در ۲۳ مرداد ۱۳۵۰ از ایران جدا شد. محمد‌رضا شاه نخست در اعتراض سفر خود را به عربستان لغو کرد اما پس از مدتی همان سال از عربستان دیدن کرد.

 یکی  از مناقشات بین ایران و عربستان در دوره پهلوی اول، مسئله بحرین بود. دولت ایران که در دوره قاجار و اوایل پهلوی تقریبا تبعیت بحرین از انگلستان را پذیرفته بود، به ناگاه گویا به یاد این منطقه افتاد و سعی کرد آن را دوباره به ایران ضمیمه کند.

به این منظور در سال 1336ه.ش مجلس شورای ملی، طرح الحاق بحرین به کشور به عنوان استان چهاردم را تصویب کرد [1] و ایران بر حاکمیت خود بر این جزیره تاکید کرد. در همان زمان در ایران شایعه­‌ای قوت گرفت که در آن دولت عربستان در صدد تاسیس اتحادیه­‌ای است که در آن بحرین نیز به عنوان کشوری مستقل شرکت دارد.

نخست­‌وزیر وقت ایران منوچهر اقبال در جواب یکی از نمایندگان مجلس درباره این شایعه گفت: «ما روابط سیاسی خود را با هر دولتی که سعی می­‌کند پیمانی با بحرین ببندد تا ابد قطع خواهیم کرد. چه گونه اقدامات را روشی خصمانه نسبت به خود شناخته و تجاوزی علیه حق حاکمیت خویش می­‌دانیم و تا آخرین قطره خون خود با آن مبارزه خواهیم کرد.[2]» البته به نظر می­‌رسد این گفتارها و مطالب از حد شعار خارج نشد؛ زیرا در همان سال دولت عربستان با حاکم بحرین موافقت­نامه‌­ای را در مورد اکتشاف و بهره ­برداری از منابع نفت خلیج فارس امضاء کرد.

وزیر امورخارجه ایران نسبت به این موضوع اعتراض کرد و آن را تجاوز به حقوق ایران و غیر معتبر خواند؛[3] ولی هیچ­گاه این اعتراضات و شعارها به قطع رابطه با عربستان منجر نشد. همچنین در سال 1347ه.ش پادشاه عربستان از امیر بحرین به عنوان رئیس یک کشور استقبال کرد. محمدرضا شاه پهلوی در اعتراض به این استقبال، سفر خود را به عربستان سعودی لغو کرد؛[4] ولی این اعتراض نیز به جایی نرسید و پس از طی مذاکراتی که به امضای موافقت­نامه نیز انجامید، شاه ایران در آبان همان سال به طور رسمی از عربستان سعودی دیدن کرد[5].

به هر صورت دولت ایران پس از مدتی به خاطر ترس از آمریکا و انگلیس و یا آماده­ کردن کشورهای عرب از جمله عربستان برای پذیرش معامله بحرین با جزایر سه گانه تنب کوچک و تنب بزرگ و ابوموسی[6] و یا علل دیگر، ادعای خود را راجع به مالکیت بحرین مسکوت گذاشت و شاه ایران در توجیه کار خود گفت: «اکثریت ساکنان آن جزیره عرب هستند و به زبان عربی سخن می‌­گویند. به لحاظ اقتصادی مجمع­ الجزایر بحرین دیگر اهمیت ندارند. زیرا نفت آنجا تمام شده و صید مروارید نیز صرفه اقتصادی ندارد. از نظر اهمیت استراتژیکی و سوق ­الجیشی با وجود تسلط ایران بر تنگه هرمز، آن جزایر ارزشی ندارند. از جهت امنیتی هم حفظ آن سرزمین پرهزینه و مستلزم استقرار یکی دو لشکر در آنجاست[7].» پس از مدتی نماینده ایران در سازمان ملل متحد نیز بر گزارش سازمان ملل متحد مبنی بر استقلال بحرین صحه گذاشت و از آن حمایت کرد و بحرین به طور رسمی از ایران جدا شد[8].

[1] . دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج11، ص 411
[2] . گزیده اسناد خلیج فارس، ج3 ، ص174، سند شماره 45 و ص180، سند شماره 47 و ص 184، سند شماره 47 و ص 180، سند شماره 47
[3] . گزیده اسناد خلیج فارس، ج3، ص 195، سند شماره 54
[4] . زندفر، فریدون، ایران و جهانی پرتلاطم خاطراتی از دوران خدمت در وزارت امور خارجه، تهران، نشر شیرازه، چاپ اول، 1379، ص 63
[5] . زندفر، فریدون، پیشین، ص 65
[6] . احمدی، حمید، روابط ایران و عربستان در سده بیستم، تهران، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، چاپ اول، 1386، ص243 و اخوان کاظمی، بهرام، مروری بر روابط ایران و عربستان در دو دهه اخیر، قم، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1373، ص15
[7] . گفتگو با مشاهیر ایرانی مهدی آذر  امیرخسرو افشار  صادق امیرعزیزی  علی ایزدی، تدوین دانشگاه هاروارد،بی جا، بی تا، مصاحبه با امیرخسرو افشار، بخش سوم، ص 18و 19
[8] . علم، اسدالله، گفتگوهای من با شاه خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم، تهران، نشر طرح نو، چاپ اول، 1379، ج1، ص 237


http://goo.gl/2K4l23

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۳۳
امیرعلی
وکیلانه - کاغذ پاره

از اینجا: (مجتبا دانشطلب)

 

دقیقا همان‌هایی که می‌گفتند قطعنامه‌ها کاغذ پاره نیست همان‌ها ادعا می‌کردند تحریم‌ها فقط ۲۰ درصد روی اقتصاد تأثیر داشته. خب ۲۰ درصد یعنی‌‌ همان کاغذ پاره! وقتی دولت عوض شد یکباره تأثیر تحریم‌ها از شدت راستگویی به ۱۰۰ درصد افزایش پیدا کرد!‌‌ همان تیر و طایفه تمام هم و غمشان را گذاشتند روی اینکه با آمریکا مذاکره کنیم (امتیاز بدهیم) تا تحریم‌ها را بردارد، چون با این تحریم‌ها اصلا نمی‌شود کار کرد. احمدی‌نژاد سال ۸۵ می‌گوید قطعنامه‌ها کاغذ پاره است. از سال ۸۵ تا ۸۷ پنج قطعنامه علیه ایران تصویب می‌شود که واقعا کاغذ پاره است، یعنی تأثیری مهمی روی اقتصاد ایران ندارد. درست بعد از ۸۸ کلینتون دوره می‌افتد تا قطعنامه‌ای علیه ایران بگیرد که به قول خودش «بی‌دندان» (کاغذ پاره) نباشد. حتی به روس‌ها و چینی‌ها امتیاز می‌دهند تا موافقت کنند که شدید‌ترین تحریم‌های تاریخ را علیه ایران به تصویب برسانند. احمدی‌نژاد که شصتش خبر دار شده بود برزیل و ترکیه را به بازی می‌گیرد تا اورانیوم ۲۰ درصد را از کشور خارج و بهانه را از دست آمریکایی‌ها خارج کند. بعضی از همین‌هایی که امروز از «بیانیه لوزان» دفاع می‌کنند آن موقع گفتند این کار ذلیلانه است. غافلگیری روس‌ها و زیر میز زدن آمریکایی‌ها نشان داد چقدر ذلیلانه بوده! در خرداد ۸۹ آمریکا موفق می‌شود قطعنامه تحریم‌های وحشیانه را به تصویب شورای امنیت برساند. اگر بعد از قطعنامه ۱۹۲۹ احمدی‌نژاد توصیفی راجع به تحریم از جنس کاغذپاره داشته حرف بی‌معنی زده است. حالا ظریف در مجلس گفته اگر تحریم‌های شورای امنیت فروبریزد تمام تحریم‌های آمریکا «کاغذ پاره»‌ ای بیش نخواهد بود. این حرف را نمی‌شود قبول کرد، معلوم نیست آمریکایی‌ها بازی جدیدی سرمان درنیاورند. راهی را پیدا کرده‌اند که به‌شان حسابی مزه داده و به این راحتی از خیرش نمی‌گذرند. حرفهای احمدی‌نژاد مصرف خارجی داشت، ساده‌تر از آن بود که دیپلماسی‌اش را هم برای غلبه داخلی طراحی کند. جنس حرف‌هایش از‌‌ جنس «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند» و «اسرائیل باید محو شود» و «شیطان بزرگ» بود. کسانی که در دعواهای داخلی از انقلاب و قانون اساسی و امام هزینه می‌کنند اگر مشکلی با دشمنی با آمریکا دارند بیخود زحمت ریاکاری نکشند، به خصوص اگر زلفشان به دیوار بالارو‌ها گره خورده.

اقتصاد ضعیف

احمدی‌نژاد شش سال کشور را اداره کرد و دچار «بحران اقتصادی» نشد. تورم بود اما تورم بیماری ساختاری اقتصاد ایران است، اوجش را هم هاشمی رقم زد. خاتمی خیال می‌کرد با بازی با آمار و تبلیغات اقتصاد درست می‌شود. مردم ناراضی با یک رأی اقتصادی به احمدی‌نژاد جواب بزک دوزکشان را دادند. درست از سال ۹۰ که تحریم‌ها خودش را نشان داد کمر اقتصاد احمدی‌نژاد شکست، و قند در دل مخالفانش آب شد. اقتصاد ایران هیچ وقت قدرتمند نبوده، نمی‌تواند روی پای خودش بایستد. تنها مزیت اقتصاد ایران نفت است و نفت عامل وابستگی به ارز. چیزی که اقتصاد ایران را از یک حمله وحشیانه مثل قطعنامه ۱۹۲۹ حفظ می‌کرد مخالفت روسیه و چین بود. آنهایی که شعار مرگ بر روسیه و مرگ بر چین می‌دادند نمی‌دانستند که ارزش رابطه مثبت با چین و روسیه چقدر است، سینه چاکان آمریکا همیشه سفیه سیاسی بوده‌اند. احمدی‌نژاد می‌خواست تحریم‌ها را با دوز و کلک دور بزند. تا حدودی موفق بود اما تبعاتش دامنگیر خودش شد، و حالا تبدیل به چماق تهمت و دروغ بالای سرش شده. دور زدن تحریم‌ها نمی‌توانست مداوم باشد و راه حل واقعی برگشتن به وضعیت قبل از ۸۸ است. روحانی از‌‌ همان اوایل به دنبال بستن یک قرارداد بزرگ با روسیه بود تا سوپاپ اطمینانی برای شکست مذاکرات پیدا کند، چیزی در حدود ۲۰ میلیارد دلار. سیاست را کینه و عقده لاشه لات‌هایی که در فضای مجازی فحش و فضیحت به احمدی‌نژاد و خامنه‌ای می‌نویسند و عمق دلشان با انقلاب اسلامی نیست و تعفن ریاکاریشان همیشه بلند بوده تعیین نمی‌کند. تحریم و انزوای ما اگر به خاطر توان هسته‌ای است این را شاه می‌خواست، هاشمی برای زنده کردنش تصمیم گرفت، خاتمی ادامه‌اش داد، بعد متوقفش کرد، و احمدی‌نژاد ترمزش را کند تا صنعتی بشود، و عجیب اینکه شد!

افتخار بی‌افتخار

در تاریخ معاصر ایران هیچ اتفاق علمی و صنعتی به این اهمیت رخ نداده، اما نمی‌شود از «مردم ایران» انتظار داشت زیر فشار اقتصادی به «افتخار» فکر کنند. خیلی‌هایشان جا زده‌اند، یا شک کرده‌اند، آن‌ها که چیز کمتری برای از دست دادن دارند و بود و نبود تحریم برایشان خیلی فرقی نمی‌کند هنوز حاضرند بایستند، این‌ها «کاسب تحریم» هستند، «کاسب جنگ» هم بودند، وقتی قطعنامه ۵۹۸ پذیرفته شد زار زار گریه می‌کردند. ما مردم بیشترمان مثل اقتصادمان هستیم، ما آلمانی و ژاپنی نیستیم، قدرت ابتکار و توان کار و تولیدمان کم است، شبیه عرب‌ها هستیم، فقط کمی از آن‌ها بالاتریم. اقتصاد ما اقتصاد دلالی است، اخلاق بازار در مردم ما شایع است. با این وضع از دست دادن هسته‌ای برای رونق گرفتن دوباره واردات و دلالی و کاسبی بی‌منطق نیست. لب حرف ما هم این است که هر کاری می‌کنند بکنند، فقط اسم عقب نشینی را «افتخار» نگذارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۴ ، ۰۶:۱۹
امیرعلی
وکیلانه - لایک کردن عکسی آپلود نشده

نوشته ی یغما گلرویی:

تحریم بد است، اَختگیِ اجتماعی و سیاسی و حتا فرهنگی با خود میاورد. به قول لورکای بزرگ "جهانِ گرسنه قادر به اندیشیدن نخواهد بود". در این حرفی نیست که اتمام - یا کم شدن- تحریم ها به خودی خود اتفاق مبارکی ست اما نه تا وقتی نمی دانیم به چه قیمتی طرف دیگر را راضی به برداشتنشان کرده ایم اما کاری به کارِ این حرف ها نداریم.
یکی از توانایی های عجیبِ ما ایرانی جماعت همانا هوا کردنِ یک شبه ی فیل آن هم از نوع اسطوره نشانش است. نمونه اش همین هوراکشیِ چشم بسته برای آقای ظریف و توافقی که نه از متنش باخبریم نه اصلن می دانیم به چه چیزی متعهدمان می کند. پس علی الحساب سوت بلبلی و کفِ مرتب می زنیم برای وزیری که نمی دانیم شاخ دیو را شکسته یا از او شاخ خورده است.

همین که بنا به وظیفه و پست وزارتی که حقوقش را می گیرد چند، یا گیرم چندین جلسه با وزرای فرنگی همسنگِ خود گذاشته برای رسیدم به این توافق باعث می شود "اسطوره" صدایش بزنیم و برایمان هم اهمیتی ندارد که تضمین های پانزده و بیست و پنج ساله ای که داده چیست. پس لایک می کنیم این عکس هنوز آپلود نشده را با شعارِ زنده باد بادی که بوی نان با خود بیاورد. عده ای هم عکس جناب ظریف را در دو لته کنار دکتر مصدق گذاشته اند بدون توجه به این که هیچ ربطی بین این دو نفر نیست.

مصدق حق ملی شدن صنعت نفت ما را از دهان گرگِ پیرِ امپراتوری انگلیس بیرون کشید و این فرق دارد با توافق سر چیزی که از نوع صلح آمیزش به کسی مربوط نیستآن هم در سمتی از زمین که از هند و پاکستان گرفته تا اسراییلش به نوع مخرب آن مسلحند و باید به طور کلی از جهان برچیده شود... ولی گرسنگی این حرف ها سرش نمی شود. پس به رسم شب های پیروزیِ تیم ملی فوتبالمان بر تیمِ بورکینافاسو، جشن می گیریم توافقی را که ممکن است باختِ شش هیچ بوده و ترکمانچای دیگری در بین برگ هایش خفته باشد. اول بخوانیم بعد امضا کنیم. اول ببینیم بعد لایک کنیم. //

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۴ ، ۰۵:۱۰
امیرعلی
وکیلانه -  نوروزِ امروز ایرانی است یا آریایی؟
 

«من یقین دارم که در رگهای من خون رسولی یا امامی نیست

نیز خون هیچ خان و پادشاهاهی نیست

وین ندیم ژنده پیرم دوش با من گفت 

کاندرین بی‌فخر بودنها گناهی نیست.»

 

مهدی اخوان ثالث

من در این چند روز زیاد دیده‌ام که دوستان و آشنایان و ناآشنایان می‌گویند و می‌نویسند که نوروز یادگار نیاکان آریایی ما است و اینگونه نوروز را به یکدیگر تبریک و شادباش می‌گویند.

اول اینکه هرچند که من فرزند خراسانم، اما هیچ سند و شجره‌نامه‌ای ندارم که ثابت کند آریایی‌ها اجداد من باشند. به همین دلیل احساس همدلی با این نگاه نمی‌کنم. 

دوم اینکه برخی سندهای تاریخی می‌گویند که سابقه‌ی نوروز و جشن گرفتن آغاز بهار به تمدن‌های پیش از آریایی می‌رسد. 

سوم اینکه اگر حتی این فرضیه درست نباشد، به دلیل‌های چندگانه نباید روی ریشه‌های نژادی اینقدر کورکورانه تاکید کنیم. ایران یک سرزمین و تمدن چندفرهنگی و چند قومی است. و در طول تاریخ اینقدر اختلات قومی بوجود آمده است که دیگر کسی نمی‌تواند با اطمینان بگوید از فلان نژاد و بهمان تیره است. یکی از مقاله‌های جالبی که در سال گذشته خواندم این نکته را خاطرنشان می‌کرد که امروز بیش از ۴۰ درصد مردم جهان از تخم و ترکه‌ی چنگیزخان مغول هستند. مردی که یکی از خشن‌ترین و باهوش‌ترین کشورگشایان جهان و بنیانگزار بزرگترین امپراتوری طول تاریخ بود و جانشینانش در چین و هند و ایران، چندی از مهمترین جنبش‌های هنری تاریخ بشریت را پشتیبانی کردند. 

آریایی‌ها هم تمدن بزرگی درست کردند و البته خشونت‌ها و بی‌رحمی‌های زیادی در طول تاریخ، مانند همه‌ی امپراتوری‌های دیگر، انجام دادند.

 

ما باید باور کنیم که دوره‌ی آریایی‌ها ۱۴۰۰ سال پیش به پایان رسیده؛ اما ایران به پایان نرسیده است. فیلسوفان، عارفان، اندیشمندان و شاعران بسیاری در طول چند قرن پس از فروپاشی حکومت ساسانیان، هویت ایرانی را زنده نگه داشته‌اند بدون اینکه روی ریشه‌های نژادی تاکید کنند. (البته به جز فردوسی). آنها ایران و ایرانی‌ای فراقومی و فرانژادی ساختند که در طول تمدن بشری، اگر نگویم بی‌نظیر، دست‌کم می‌توانیم با اطمینان بگویم که کم‌نظیر است. تمدنی که  «از دیو و دد ملول» است و  «انسان»اش آرزوست. تمدنی که نه به حکومت‌های قومی و طایفه‌ای، بلکه روی اندیشه‌ها تکیه داشت و باید داشته باشد. 

ترک‌های صفوی و قاجار و پهلوی‌های مازنی البته ایرانِ سیاسی را احیا و برپا نگه داشتند تا ما به انقلاب ۵۷ رسیدیم و عنصری دیگر در هویت ایرانی وارد کردیم که یکی از ایده‌هایش بُردین از ریشه‌های موهوم نژادی و آفرینش ملتی بر پایه‌ی برابری و انسانیت است؛ (دوست دارم در مورد این عنصر جدید بیشتر بنویسم.) هرچندکه هنوز راه دشواری برای دست‌یافتن به سطحی قابل قبول از این ایده‌آل پیش رو داریم، اما مدت‌هاست که این حرکت را آغازیده‌ایم. 

ما باید بپذیریم که در ۱۴ سده‌ی گذشته آریایی‌ها به عنوان یک قوم یا یک قبیله نقشی در تمدن و فرهنگ ایرانی نداشته‌اند، هرچند که تمدن پیش از اسلام جایگاهِ الهام‌بخشی در  «ادامه‌دار» بودنِ هویت ایرانی و خودباوریِ  «ما»ی ایرانی و پیوند این  «ما» با گذشته‌ی پیش از اسلام داشته است.

 

با تکرار این شعر از م. امید، نوروز را به شما دوستانِ عزیزم تبریک می‌گویم.

«من یقین دارم که در رگهای من خون رسولی یا امامی نیست

نیز خون هیچ خان و پادشاهاهی نیست

وین ندیم ژنده پیرم دوش با من گفت 

کاندرین بی‌فخر بودنها گناهی نیست.»

 

از اینجا:

http://feedproxy.google.com/~r/roohsavar/OGeh/~3/ZxWodF8tnRs/blog-post_21.html

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۳۲
امیرعلی
وکیلانه - درباره همشیره فوت شده مقام معظم رهبری

از اینجا (+)
همشیره فوت شده مقام معظم رهبری در کوچه ممتاز خیابان صفائیه قم  و نزدیک مسجد حضرت معصومه زندگی می کرد.همسر وی روحانی محترمی به نام شمس اللهی بود که چندسال پیش فوت کرد.
خانه ای بسیار ساده داشت و مرحوم شمس اللهی با زنبیل قرمز در همان کوچه خرید می کرد. بارها او را دیده بودم.
خداوند متعال این بانوی پرهبزگار را مهمان حضرت زهرا(س) نماید 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۰۶:۵۹
امیرعلی
وکیلانه - شرفم اجازه نمی‌دهد!

از اینجا (+)

از مصاحبه صادق خرازی با سالنامه روزنامه اعتماد:

تشریفات در زمان جنگ هم در اوج بود. یادم می‌آید اولین باری که میگو خوردم با اینکه من از خانواده متمولی بودم میگوهایی بود که روی دریای عمان در هنگام مانور با آقای هاشمی و روحانی خوردیم. عکس‌هایش هم هست. در حالی که من می‌دیدم که بچه‌های جنگ و فرماندهان سپاهی جنگ در‌‌ همان جلسات و ضیافت‌ها حضور داشتند اما نان و ماست می‌خوردند و امساک می‌کردند که خیلی درس‌آموز بود.

خاطره‌ای از شهید کاظمی برایتان می‌گویم. جلسه‌ای بود که احمد کاظمی، باقر قالیباف، قاسم سلیمانی و همه رفقا بودند. من دیدم که شهید کاظمی گفت گرسنه‌ام چرا غذا نمی‌دهند، جلسه هم خیلی مهم بود، وقتی برای غذا رفتیم یک سفره رنگین انداخته بودند و مشخص بود ارتش سنگ تمام گذاشته است. این موضوع مربوط به اوج جنگ یعنی بین سال‌های ۶۵-۶۴ است.من دیدم احمد کاظمی که از فرماندهان نیروی زمینی سپاه بود نشست و ظرفی کشید جلو، چند تکه نان و پنیر و سبزی گذاشت جلویش و خورد بعد هم چیز دیگری نخورد. گفتم این همه غذا هست چرا نمی‌خوری، احمد آقا گفت نه ما به این سفره‌ها عادت می‌کنیم بهتر است از خودمان مراقبت کنیم و از این تشریفات خالی باشیم. آن زمان بچه‌ها خودشان را حفظ می‌کردند. این طرف‌تر آمدم. آقا رحیم را دیدم که ظرفش تمیز تمیز است و هیچ چیز استفاده نکرده، گفت دل درد داشتم نان خوردم و سیر شدم. بعدا از آقا رحیم پرسیدم چرا چیزی نخوردی گفت یاد بچه‌های خودمان در جنگ که می‌افتم شرفم اجازه نمی‌دهد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۰۶:۵۸
امیرعلی