|
|
فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیدًا طَیِّبًا. 44/ نساء
"در این حال، آب (برای وضو یا غسل) نیافتید، با خاک پاکی تیمّم کنید!"
آیا خدایی که برای آب وضو جانشین قرار داده، ممکن است برای زمان غیبت حجتش جانشین قرار نداده باشد؟
در کوچه های مدینه لحظه ای شاید ،متحیرایستادی
به کمکعلیبشتابی ..
حسنرا در آغوش بکشی ..
بالای پیکر سوخته ی محسنت فاتحه ای بخوانی ..
تکرار شدبانو
حیرتت در کربلا تکرار شد
زینبمتحیر مانده بود
بهحسینخود را برساند ..
به فریاد خیمه های سوخته و اطفال حرم بشتابد ..
تکلیفش را باز هم شما در کوچه های مدینه معلوم کردید ..
مدینهخوب به یاد دارد که چگونه از جا برخاستید و شتابان خود را به مسجد النبی رساندید و فریاد میزدید :خلوا عن ابن عمی ..
وزینببه سرعت از بالای تل خود را به گودی قتلگاه رساند و فریاد میزد :یا عدو الله قم عن صدر الحسین
کربلا اگر تکرار مدینه بود
زینبتکرارفاطمهاست ..
ازاینجا
دکتر فرزام نقل میکند که :
چناب شیخرجبعلی خیاط ذکر ِ "یا خیرَ حبیبٍ وَ محبوبٍ ! صلِّ علی محمد و آل محمد" را بعد از دیدن نامحرم بسیار موثر و کارساز میدانستند و بارها این ذکر را به بنده سفارش و توصیه فرمودند تا از وسوسه شیطان در امان باشم. میگفتند :
"چشمت که به نامحرم افتاد، اگر خوشت نیاید که مریضی ! اما اگر خوشت آمد، فوراً چشمت را ببند و سرت را پایین بینداز و بگو : یا خیر حبیب... ؛ یعنی : خدایا من تو را میخواهم. اینها چیه؟ اینها دوست داشتنی نیستند، هر چه که نپاید دلبستگی نشاید ..."
آیت الله محمدی ریشهری در کتاب ارزشمند "کیمیای محبت" که شرح حال عارف بالله شیخ رجبعلی خیاط است ؛ صفحه 108 مینویسد :
شخصی تعریف میکند : با تاکسی از یکی از میادین به سمت پایین میآمدم؛ دیدم خانمی بلند بالا باچادر و خیلی خوش تیپ ایستاده، صورتم را برگرداندم و پس از استغفار ، او را سوار کرده و به مقصد رساندم.
روز بعد خدمت شیخ رجبعلی خیاط رسیدم - گویا این داستان را از نزدیک مشاهده کرده باشد - گفت :
"آن خانم بلند بالا که بود که نگاه کردی و صورتت را برگرداندی و استغفار کردی؟ خداوند تبارک و تعالی یک قصر برایت در بهشت ذخیره کرده و یک حوری شبیه به همان ...."
عکس آخر هم چه با افتخار روی دیوار نوشتن :ما نوه های عـُمر هستیم
|
شهیدسید احمد سید سعید سید شمسکه به"قاسم الشهدای بحرین "ملقب شده عصر دیروز به شهادت رسید
این سید که دراواخر چهارده سالگیبود همراه با دوستاش توی کوچه نشسته بود که نیروهای نظامی بهش شلیک کردن و اونو به شهادت رسوندن
قابل ذکره که پدر این شهید گفت یک شب قبل شهادت سید احمد از مادرش میپرسه:
واقعا کسی که به شهادت میرسه بدون حساب و کتاب وارد بهشت میشه؟..
و خدا میدونه شهید هنوز به سن تکلیف نرسیده ی بحرین اون لحظه چه در دلش گذشت و چه دعای مستجابی کرد و به آرزوش رسید ..