وکیلانه

رضا صیادی، سردبیر نشریه «همشهری آیه» در سرمقاله آخرین شماره این مجله نوشت:

«لایک! شما یک خانم چادری جذاب هستید» پسر بچه نوجوان این جمله را زیر عکس فلان خانم چادری در فلان شبکه اجتماعی نوشته و پاسخ گرفته بود:«ممنونم نظر لطف شماست» احتمالا آن خانم چادری فکر کرده برای ترویج فرهنگ حجاب یک گام بزرگ برداشته. اینکه با حجاب توانسته در معرض نگاه و توجه و تحسین و گاهی اوقات ابراز علاقه قرار بگیرد. گمان کرده که ظرفیت‌های کشف نشده چادر را پس از ده‌ها سال کشف کرده. گمان کرده که با شگردی منحصر به فرد هم خدا را به دست آورده هم خرما را. برای همین است که هر روز مدلی جدیدی از ترکیب چادر و روسری و آستین و ساعت و آرایش را رو می‌کند و خودش را پرچمدار تبلیغ حجاب می‌داند، اما حواسش نیست که اساسا چادر قرار است مقابل این خودنمایی‌ها را بگیرد و جذابیت‌های زنانه‌اش را بپوشاند. حواسش نیست که در این ترکیب ناهمگون، تعارضی ذاتی دارد. مثل آن آقایی که سال‌ها قبل در یکی از کشورهای خارجی با لباس روحانیت پاپیون زده بود که باید نوآوری کنیم و از قضا اسباب خنده مردم را فراهم کرد.
در این چند سال اخیر، چادر با فرهنگ‌های جدیدی همراه شده که برخی از آنها اساسا فرقی با بدحجابی ندارد. حتما شما هم دیده‌اید دخترانی که چادر را بخشی از تیپ خود می‌دانند و گویا با استفاده از چادر می‌خواهند چهره خود را قاب بگیرند. بعد هم در قواره یک فعال اجتماعی ظاهر می‌شوند و هر روز عکس‌های مختلفشان را این طرف و آن طرف منتشر می‌کنند تا محرم و نامحرم لایکشان کنند. اما حقیقتا این نوع پوشش که باعث انگشت نما شدن فرد در جامعه می‌شود، مصداق لباس شهرت نیست؟ در تعریف‌های فقهی ما یک شرط اساسی برای حجاب تعریف شده که نباید «جلب توجه» کند. حجاب باید در مسیر عفاف و حیا و پوشیدگی تعریف شود، اما این فرهنگ جدید و ابداعی که از قضا وارداتی هم نیست و ساخت ذهن خلاقانه برخی از بانوان ایرانی است، حجاب جدیدی را معرفی کرده که در مسیر خودنمایی تعریف می‌شود و از بیخ و بن ضدحجاب است.

اینکه زن بتواند با چادر به آسانی فعالیت اجتماعی کند را هیچ کس منکر نیست،بانوان محجبه و عفیفه قطعا می‌توانند با حفظ شئون شرعی به فعالیت اجتماعی بپردازند. اصلا ضرورت همین موضوع بود که چند سال قبل برخی از کارشناسان دور هم جمع شدند و اقدام به طراحی چادرهایی کردند که در عین سادگی، دست و پاگیر بانوان هم نبود.

چادرهایی که مثلا هنگام رانندگی یا حمل کودک محدودیت ایجاد نمی‌کرد، اما این خلاقیت به مرور تبدیل به یک بدعت شد و طراحان بعدی، به فکر آن افتادند تا چادرهایی جذاب تولید کنند و کار به جایی کشید که باخط نستعلیق و نسخ روی چادر بانوان کلمات قصار می‌نوشتند و شعار می‌دادند که با چادر محدودیت نیست و می‌تواند شما را جذاب‌تر کند! این طراحان ادعا می‌کنند که فقط با چنین روش‌هایی می‌توان برخی از دختران امروزی که با حجاب ارتباط خوبی ندارند را به سوی چادر کشاند، اما انگار نسخه ناشیانه‌ای که آنها برای حجاب جامعه نوشته‌اند، به ضد خود تبدیل شده و به قول جناب مولوی «از قضا سرکنگبین، صفرا فزود»ه است.

مخاطب اصلی بازار چادر خانواده‌های مذهبی هستند و قطعا این چادرهای تیپیکال بیش از آنکه به دست جامعه هدف برسد، به دست متدینین رسیده و گاهی اوقات گره چادر آنها را شل کرده است. این تدبیرهای بدعت‌گونه سابقه بسیاری دارد، مگر در همین یکی-دو دهه اخیر به بهانه مقابله با موسیقی‌های مبتذل وارداتی، خودمان به تولید ابتذال نپرداختیم؟ مگر برای آنکه رضایت عده‌‌ای را جلب کنیم، پیچ شرعیات را شل نکردیم؟ مگر خطوط قرمزمان را تغییر ندادیم؟ آنقدر که گاهی اوقات موسیقی‌های وطنی‌مان شرم‌آورتر از برخی نسخه‌های خارجی شده است.

بیایید تعارف را کنار بگذاریم. این روزها باید نگران حجاب برتر بود. حجابی که در طول همه این سال‌ها نماد پوشش و عفت بوده، حالا در خطر است. دعوای ما، درباره چادر و مانتو نیست. درباره «میل به جذابیت» است. ماجرا این است که این بانوان قبل از انتخاب چادر باید به این سوال پاسخ دهند که آیا می‌خواهید جذاب باشید یا نه؟ اگر پاسختان مثبت است، تا دلتان بخواهد گزینه دارید، لطفا بیخیال چادر شوید که برای ما مقدس است و عزیز.

حقیقت این است که ما به جای آنکه مردم را وارد دایره دین و حجاب و اعتقاد کنیم، مدام تلاش می‌کنیم که مساحت این دایره را زیاد کنیم، آنقدر زیاد تا دیگر کسی بیرون نماند. فراموش کرده‌ایم آن کلام امام صادق را که فرمود: کلام ما را بدون حذف و اضافه به مردم بگویید، فطرت آنها خواهد پذیرفت.
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۰۶
امیرعلی

تقی دژاکام (+): 

تصور کنید هرچند تصور سختیه.  روزنامه کیهان یا جوان یا خبرگزاری فارس یا مشرق  یا رجانیوز  مصاحبه‌ای منتشر کرده‌اند با یک شخصیت معروف خودمان مثلاً آقای الف - ب. عکسش را هم کنار خبر کار کرده‌اند.  این مصاحبه  چون آبرو و حیثیتی برای اصولگراها و حزب اللهی‌ها نگذاشته، حسابی سرو صدا کرده است و تیتر یک روزنامه‌های زنجیری اصلاح طلب شده است و توی سایتهایشان حسابی درباره‌اش صحبت کرده‌اند. خب سوژه کمی نبوده است!

حالا آقای الف - بای مزبور، نامه سرگشاده نوشته به روزنامه یا خبرگزاری اصولگرای منتشرکننده این مصاحبه و بشدت اعتراض کرده که من کی با تو مصاحبه کرده‌ام که این حرفها را زده باشم. منبع مزبور هم نوشته که منظور ما از الف - با شما نبودی بلکه یک الفبای دیگه بوده. حالا بگذریم که اگر منظوراین بوده، چرا عکس دو ستونی بزرگ او را کنار خبر در صفحه اول کار کرده اند و اصولاً الفبای دیگر مگر ارزش خبری یا ارزش شهرت یا مرجعیت سیاسی - اجتماعی داشته که با او مصاحبه کرده‌اند؟!

سؤال این است: رفتار و واکنش اصلاح طلبان با چنین گاف بسیار بزرگ و دروغ آشکار رسانه‌ای چه می‌بود؟

اینها را نوشتم تا قشنگ برای اونها جا بیفتد که چه گند بزرگی زده‌اند و روزنامه درجه چندی که کاری جز پاچه خواری هاشمی و خاندان رفسنجانی ندارد، به خودِ به اصطلاح اصلاح طلبشان هم رحم نکرده‌اند و مصاحبه جعلی با او ترتیب داده‌اند. حالا ببینید که چه جعلیاتی به دشمنانشان که حزب اللهی‌ها و انقلابی‌ها و دلبستگان به نظام وامام و رهبری و ... باشند نسبت می‌دهند.

حالا «عباس عبدی» مردانگی کرده واز #ژورنالیسم_کثیف اینها قبل از بهره برداری کامل، پرده برداری کرده است. هر چند که حتی جوابیه عبدی را هم منتشر نکرده‌اند. چه ها کنیم با مصاحبه‌ها و خبرهای متعدد دیگری که اصلاح طلبانی که مردانگی عبدی را نداشته‌اند از ترس آبرو،‌ حاضر به انکار و تکذیب آن نشدند!

یک یادآوری دیگر:
یادتان می‌آید در دوره اول ریاست جمهوری احمدی نژاد، یکی از مصاحبه‌های مستقیم تلویزیونی وی که قرار بود بعد از اخبار ساعت ۲۱ پخش شود، به دلایلی لغو شد. اما در کمال تعجب، یکی از روزنامه های اصلاح طلب فردا به جزئیات مصاحبه تلویزیونی برگزارنشده رئیس جمهور اشاره کرده و آن را به باد نقد و استهزا گرفته بود؟!

اصلاح طلبها از این دروغها و گندکاریها زیاد دارند. اما بحث من چیز دیگری است:
اینها که با آدمهای زنده و همفکر خودشان برای رسیدن به اهداف پست خودشان این‌گونه می‌کنند، با خاطرات امام و انقلاب و شخصیت مخالفانشان چه ها می کنند!
پ.ن:

دوستان نگذارید هشدارهای مهم و تقریباً کم سابقة رهبر عزیز انقلاب درباره خطر تحریف امام و خاطرات امام پس از دو یا سه روز حرف زدنهای ما به فراموشی سپرده شود و آنها هم هر غلطی دلشان خواست بکنند... همین!

مرتبط: عباس عبدی: مصاحبه‌ام با «آرمان» جعلی است!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۳۰
امیرعلی

میگن رئیس ادوبی فتوشاپ بعد ازدیدن روجلد این روزنامه ایرانی شرکت و از شش جا پلمپ کرده، خودشم اون تو حبس کرده، هی  این تصویرو نگاه میکنه جیغ میزنه (+)
  :l    
 :)

بقایی
(تصویر صفحه اول روزنامه ابتکار روز سه شنبه19 خرداد 94)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۲۷
امیرعلی
وکیلانه - سبک زندگی را کتاب و‌ مُد تغییر نمی‌دهد

اگر کسی با صراحت بگوید آپارتمان باعث تشدید بی‌حجابی می‌شود احتمالا مورد طعن و تمسخر قرار می‌گیرد اما در برابر این سوال که سبک زندگی در کجا و چگونه تغییر می‌کند «معماری خانه» از نخستین پاسخ‌ها است. قبل از اینکه تزریق نظریات سکولار در دانشگاه باورها و حیات دینی مردم را تخریب کند، یا نوع مصرفِ فرهنگی منش و رفتار جامعه را غربی کند، شیوه زندگی‌ای که معماری خانه و اطرافش ایجاب می‌کند بر زندگی دینی موثر است. 

فی‌المثل: زندگی در آپارتمان به معنای حذف فضای راحتی زنان است، زنی که در آپارتمان زندگی می‌کند هیچ جای امنی برای راحتی با لباس اندک در فضای باز ندارد. فضای محدود و‌ دور شدن از طبیعت خود به خود زن را به مکان‌های عمومی و  گردش بیشتر در پارک‌ها و مراکز خرید می‌کشاند. آپارتمان فرصت دورهمی‌ها‌ و خودنمایی‌های زنانه را نیز کاهش می‌دهد و ارضاء این نیاز را هم به فضای عمومی می‌آورد. در میهمانی‌های خانوادگی آپارتمان معمولا امکانی برای تفکیک ندارد و آشپزخانه اوپن رسما حریم زنان را در معرض تماشا قرار می‌دهد. در فضایی که فرزندان فاصله اندکی با پدر و مادر دارند احتمال مواجهه با روابط خصوصی والدین به حداکثر افزایش پیدا می‌کند، بنابراین آپارتمان‌های کوچک زمینه‌ساز بلوغ زودرس می‌شوند. تراکم جمعیت در زندگی آپارتمانی‌ باعث فرار مردم از یکدیگر و بی‌توجهی نسبت به ارزش‌های مشترک، خزیدن به فردیت‌های هنجارشکن، و از بین رفتن ارتباط و نظارت همسایگی می‌شود. فرهنگ دینی به راحتی در آپارتمان‌ها قربانی می‌شود. 

در کشوری مثل ایران که مساحت کافی دارد افزودن به تراکم شهر‌ها و ترویج آپارتمان نشینی و برج نشینی مخالف زندگی دینی است، احتمال زلزله هم در اکثر نقاط بالا است و بلند‌مرتبه‌سازی جان مردم و آینده اقتصاد کشور را بیشتر تهدید می‌کند. فشار اقتصادی و جمعیت وضع حاضر را توجیه می‌کنند اما همین عوامل را باید در شمار عوامل تخریب فرهنگ قرار داد. اگر در مسائل اساسی مثل معماری دگرگون شویم، سبک زندگی را چاپ کتاب و نمایشگاه مُد اسلامی تغییر نخواهد داد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۵:۱۶
امیرعلی
وکیلانه - استانی شدن انتخابات و تبدیل مجلس شورا به مجلس «خبرگان»
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۲۳
امیرعلی
وکیلانه - استانی شدن انتخابات و تبدیل مجلس شورا به مجلس «خبرگان»
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۲۳
امیرعلی
وکیلانه - سگ‌کشی با اسید؟ در آمریکا سگ‌ها را در اتاق گاز می‌کشند!
توحید عزیزی (+) :


چند روز قبل همسرم از یکی از همکارنش پرسیده بود که آمریکایی‌ها این همه سگ و گربه‌ی خانگی را از کجا می‌خرند؟ طرف گفته بود که بیشتر حیوانات خانگی را از مراکز نگهداری حیواناتِ بی‌سرپرست (انیمال شلتر) به فرزند خواندگی (اداپت) می‌گیرند. بعد ادامه داده بود: حیواناتی که سرپرستی پیدا نکنند، معدوم خواهند شد.

همسرم پرسیده بود یعنی چه که معدوم خواهند شد؟ همکارش گفته که اکثر مراکز نگهداری حیوانات بعد از یک مدتی ظرفیتشان پر می‌شود و مجبورند که حیوانات را به تدریج بکشند؛ با سم یا اتاق گاز!

نام «اتاق گاز» را که شنیدم، یک لحظه یاد هیتلر افتادم و جا خوردم! یعنی واقعا حیوانات زبان بسته را با «اتاق گاز» (Gas chamber) می‌کشند؟

خبر ماجراهای سگ‌کشی شیراز و تجمع پیرو آن را که شنیدم، به صرافت افتادم که ماجرای معدوم کردن حیوانات در آمریکا را پیگیری کنم. خبر صحیح است.

سالانه بین ۳ تا ۴ میلیون حیوان بی‌سرپرست (سگ، گربه و غیره) در مراکز نگهداری حیوانات، «معدوم» می‌شوند و از آنجایی که کشتن حیوانات با اتاق گاز کم هزینه‌تر از روش‌های دیگر است، تا سال‌های پیش، معمولترین روش کشتن حیوانات بود، و هنوز نیز در دست کم ۹ ایالت آمریکا از این روش استفاده می‌شود.

سال‌هاست که گروه‌های مدافع حقوق حیوانات دنبال حذف کامل روش کشتن با اتاق گاز هستند، اما هنوز موفق نشده اند (نقشه‌ی زیر).

ریفرنس‌ها:
http://bit.ly/1H94UlR
http://bit.ly/1D7W5Cb

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۸:۱۴
امیرعلی
وکیلانه - هفته ی دیگه این موقع شب اول رجبه ...
رمضانِ دلچسب بخواهی باید هوای شعبان را داشته باشی

 شعبان خوب بخواهی باید هوای شب و روز های رجب را داشته باشی ... 

شب زنده داری رمضان را بخواهی باید شب های رجب را تجربه کرده باشی 

وگرنه تا بیایی عادت کنی رمضان رسیده به آخر

اصلا خدا خیلی مقدمه ی خوبی چیده برای ماه خودش بی مقدمه نمیشود رفت سراغ اصل...

رجب زیباست آنقدر که باید به انتظارش نشست 

فقط یک هفته برای آماده شدن وقت هست...تا یکبار دیگر نوای یا من ارجوه لکل خیر وجودت را بلرزاند از همان روزهای اول یک هولی میفتد در دل آدم ...

قدر بدانیم روزهای باقی را...

 

*برای بیماران دعا کنیم ما هم بیمار روحیم...

از اینجا

 https://plus.google.com/115500339042599260053/posts/BK7viBS26gN

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۲۰
امیرعلی
وکیلانه - دیدید میگن زمان شاه عربا جلومون دولا راست میشدن؟ این مطلب، یکی از همون دولا راست شدن ها رو روایت میک

توجیه عجیب شاه برای جدایی بحرین از ایران/ چرا پهلوی به عربستان رفت؟

سال ۱۳۴۷، پادشاه عربستان از امیر بحرین به عنوان رئیس یک کشور استقبال کرد. این در حالی بود که هنوز بحرین جزئی از خاک ایران بود و در ۲۳ مرداد ۱۳۵۰ از ایران جدا شد. محمد‌رضا شاه نخست در اعتراض سفر خود را به عربستان لغو کرد اما پس از مدتی همان سال از عربستان دیدن کرد.

 یکی  از مناقشات بین ایران و عربستان در دوره پهلوی اول، مسئله بحرین بود. دولت ایران که در دوره قاجار و اوایل پهلوی تقریبا تبعیت بحرین از انگلستان را پذیرفته بود، به ناگاه گویا به یاد این منطقه افتاد و سعی کرد آن را دوباره به ایران ضمیمه کند.

به این منظور در سال 1336ه.ش مجلس شورای ملی، طرح الحاق بحرین به کشور به عنوان استان چهاردم را تصویب کرد [1] و ایران بر حاکمیت خود بر این جزیره تاکید کرد. در همان زمان در ایران شایعه­‌ای قوت گرفت که در آن دولت عربستان در صدد تاسیس اتحادیه­‌ای است که در آن بحرین نیز به عنوان کشوری مستقل شرکت دارد.

نخست­‌وزیر وقت ایران منوچهر اقبال در جواب یکی از نمایندگان مجلس درباره این شایعه گفت: «ما روابط سیاسی خود را با هر دولتی که سعی می­‌کند پیمانی با بحرین ببندد تا ابد قطع خواهیم کرد. چه گونه اقدامات را روشی خصمانه نسبت به خود شناخته و تجاوزی علیه حق حاکمیت خویش می­‌دانیم و تا آخرین قطره خون خود با آن مبارزه خواهیم کرد.[2]» البته به نظر می­‌رسد این گفتارها و مطالب از حد شعار خارج نشد؛ زیرا در همان سال دولت عربستان با حاکم بحرین موافقت­نامه‌­ای را در مورد اکتشاف و بهره ­برداری از منابع نفت خلیج فارس امضاء کرد.

وزیر امورخارجه ایران نسبت به این موضوع اعتراض کرد و آن را تجاوز به حقوق ایران و غیر معتبر خواند؛[3] ولی هیچ­گاه این اعتراضات و شعارها به قطع رابطه با عربستان منجر نشد. همچنین در سال 1347ه.ش پادشاه عربستان از امیر بحرین به عنوان رئیس یک کشور استقبال کرد. محمدرضا شاه پهلوی در اعتراض به این استقبال، سفر خود را به عربستان سعودی لغو کرد؛[4] ولی این اعتراض نیز به جایی نرسید و پس از طی مذاکراتی که به امضای موافقت­نامه نیز انجامید، شاه ایران در آبان همان سال به طور رسمی از عربستان سعودی دیدن کرد[5].

به هر صورت دولت ایران پس از مدتی به خاطر ترس از آمریکا و انگلیس و یا آماده­ کردن کشورهای عرب از جمله عربستان برای پذیرش معامله بحرین با جزایر سه گانه تنب کوچک و تنب بزرگ و ابوموسی[6] و یا علل دیگر، ادعای خود را راجع به مالکیت بحرین مسکوت گذاشت و شاه ایران در توجیه کار خود گفت: «اکثریت ساکنان آن جزیره عرب هستند و به زبان عربی سخن می‌­گویند. به لحاظ اقتصادی مجمع­ الجزایر بحرین دیگر اهمیت ندارند. زیرا نفت آنجا تمام شده و صید مروارید نیز صرفه اقتصادی ندارد. از نظر اهمیت استراتژیکی و سوق ­الجیشی با وجود تسلط ایران بر تنگه هرمز، آن جزایر ارزشی ندارند. از جهت امنیتی هم حفظ آن سرزمین پرهزینه و مستلزم استقرار یکی دو لشکر در آنجاست[7].» پس از مدتی نماینده ایران در سازمان ملل متحد نیز بر گزارش سازمان ملل متحد مبنی بر استقلال بحرین صحه گذاشت و از آن حمایت کرد و بحرین به طور رسمی از ایران جدا شد[8].

[1] . دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج11، ص 411
[2] . گزیده اسناد خلیج فارس، ج3 ، ص174، سند شماره 45 و ص180، سند شماره 47 و ص 184، سند شماره 47 و ص 180، سند شماره 47
[3] . گزیده اسناد خلیج فارس، ج3، ص 195، سند شماره 54
[4] . زندفر، فریدون، ایران و جهانی پرتلاطم خاطراتی از دوران خدمت در وزارت امور خارجه، تهران، نشر شیرازه، چاپ اول، 1379، ص 63
[5] . زندفر، فریدون، پیشین، ص 65
[6] . احمدی، حمید، روابط ایران و عربستان در سده بیستم، تهران، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، چاپ اول، 1386، ص243 و اخوان کاظمی، بهرام، مروری بر روابط ایران و عربستان در دو دهه اخیر، قم، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1373، ص15
[7] . گفتگو با مشاهیر ایرانی مهدی آذر  امیرخسرو افشار  صادق امیرعزیزی  علی ایزدی، تدوین دانشگاه هاروارد،بی جا، بی تا، مصاحبه با امیرخسرو افشار، بخش سوم، ص 18و 19
[8] . علم، اسدالله، گفتگوهای من با شاه خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم، تهران، نشر طرح نو، چاپ اول، 1379، ج1، ص 237


http://goo.gl/2K4l23

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۳۳
امیرعلی
وکیلانه - کاغذ پاره

از اینجا: (مجتبا دانشطلب)

 

دقیقا همان‌هایی که می‌گفتند قطعنامه‌ها کاغذ پاره نیست همان‌ها ادعا می‌کردند تحریم‌ها فقط ۲۰ درصد روی اقتصاد تأثیر داشته. خب ۲۰ درصد یعنی‌‌ همان کاغذ پاره! وقتی دولت عوض شد یکباره تأثیر تحریم‌ها از شدت راستگویی به ۱۰۰ درصد افزایش پیدا کرد!‌‌ همان تیر و طایفه تمام هم و غمشان را گذاشتند روی اینکه با آمریکا مذاکره کنیم (امتیاز بدهیم) تا تحریم‌ها را بردارد، چون با این تحریم‌ها اصلا نمی‌شود کار کرد. احمدی‌نژاد سال ۸۵ می‌گوید قطعنامه‌ها کاغذ پاره است. از سال ۸۵ تا ۸۷ پنج قطعنامه علیه ایران تصویب می‌شود که واقعا کاغذ پاره است، یعنی تأثیری مهمی روی اقتصاد ایران ندارد. درست بعد از ۸۸ کلینتون دوره می‌افتد تا قطعنامه‌ای علیه ایران بگیرد که به قول خودش «بی‌دندان» (کاغذ پاره) نباشد. حتی به روس‌ها و چینی‌ها امتیاز می‌دهند تا موافقت کنند که شدید‌ترین تحریم‌های تاریخ را علیه ایران به تصویب برسانند. احمدی‌نژاد که شصتش خبر دار شده بود برزیل و ترکیه را به بازی می‌گیرد تا اورانیوم ۲۰ درصد را از کشور خارج و بهانه را از دست آمریکایی‌ها خارج کند. بعضی از همین‌هایی که امروز از «بیانیه لوزان» دفاع می‌کنند آن موقع گفتند این کار ذلیلانه است. غافلگیری روس‌ها و زیر میز زدن آمریکایی‌ها نشان داد چقدر ذلیلانه بوده! در خرداد ۸۹ آمریکا موفق می‌شود قطعنامه تحریم‌های وحشیانه را به تصویب شورای امنیت برساند. اگر بعد از قطعنامه ۱۹۲۹ احمدی‌نژاد توصیفی راجع به تحریم از جنس کاغذپاره داشته حرف بی‌معنی زده است. حالا ظریف در مجلس گفته اگر تحریم‌های شورای امنیت فروبریزد تمام تحریم‌های آمریکا «کاغذ پاره»‌ ای بیش نخواهد بود. این حرف را نمی‌شود قبول کرد، معلوم نیست آمریکایی‌ها بازی جدیدی سرمان درنیاورند. راهی را پیدا کرده‌اند که به‌شان حسابی مزه داده و به این راحتی از خیرش نمی‌گذرند. حرفهای احمدی‌نژاد مصرف خارجی داشت، ساده‌تر از آن بود که دیپلماسی‌اش را هم برای غلبه داخلی طراحی کند. جنس حرف‌هایش از‌‌ جنس «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند» و «اسرائیل باید محو شود» و «شیطان بزرگ» بود. کسانی که در دعواهای داخلی از انقلاب و قانون اساسی و امام هزینه می‌کنند اگر مشکلی با دشمنی با آمریکا دارند بیخود زحمت ریاکاری نکشند، به خصوص اگر زلفشان به دیوار بالارو‌ها گره خورده.

اقتصاد ضعیف

احمدی‌نژاد شش سال کشور را اداره کرد و دچار «بحران اقتصادی» نشد. تورم بود اما تورم بیماری ساختاری اقتصاد ایران است، اوجش را هم هاشمی رقم زد. خاتمی خیال می‌کرد با بازی با آمار و تبلیغات اقتصاد درست می‌شود. مردم ناراضی با یک رأی اقتصادی به احمدی‌نژاد جواب بزک دوزکشان را دادند. درست از سال ۹۰ که تحریم‌ها خودش را نشان داد کمر اقتصاد احمدی‌نژاد شکست، و قند در دل مخالفانش آب شد. اقتصاد ایران هیچ وقت قدرتمند نبوده، نمی‌تواند روی پای خودش بایستد. تنها مزیت اقتصاد ایران نفت است و نفت عامل وابستگی به ارز. چیزی که اقتصاد ایران را از یک حمله وحشیانه مثل قطعنامه ۱۹۲۹ حفظ می‌کرد مخالفت روسیه و چین بود. آنهایی که شعار مرگ بر روسیه و مرگ بر چین می‌دادند نمی‌دانستند که ارزش رابطه مثبت با چین و روسیه چقدر است، سینه چاکان آمریکا همیشه سفیه سیاسی بوده‌اند. احمدی‌نژاد می‌خواست تحریم‌ها را با دوز و کلک دور بزند. تا حدودی موفق بود اما تبعاتش دامنگیر خودش شد، و حالا تبدیل به چماق تهمت و دروغ بالای سرش شده. دور زدن تحریم‌ها نمی‌توانست مداوم باشد و راه حل واقعی برگشتن به وضعیت قبل از ۸۸ است. روحانی از‌‌ همان اوایل به دنبال بستن یک قرارداد بزرگ با روسیه بود تا سوپاپ اطمینانی برای شکست مذاکرات پیدا کند، چیزی در حدود ۲۰ میلیارد دلار. سیاست را کینه و عقده لاشه لات‌هایی که در فضای مجازی فحش و فضیحت به احمدی‌نژاد و خامنه‌ای می‌نویسند و عمق دلشان با انقلاب اسلامی نیست و تعفن ریاکاریشان همیشه بلند بوده تعیین نمی‌کند. تحریم و انزوای ما اگر به خاطر توان هسته‌ای است این را شاه می‌خواست، هاشمی برای زنده کردنش تصمیم گرفت، خاتمی ادامه‌اش داد، بعد متوقفش کرد، و احمدی‌نژاد ترمزش را کند تا صنعتی بشود، و عجیب اینکه شد!

افتخار بی‌افتخار

در تاریخ معاصر ایران هیچ اتفاق علمی و صنعتی به این اهمیت رخ نداده، اما نمی‌شود از «مردم ایران» انتظار داشت زیر فشار اقتصادی به «افتخار» فکر کنند. خیلی‌هایشان جا زده‌اند، یا شک کرده‌اند، آن‌ها که چیز کمتری برای از دست دادن دارند و بود و نبود تحریم برایشان خیلی فرقی نمی‌کند هنوز حاضرند بایستند، این‌ها «کاسب تحریم» هستند، «کاسب جنگ» هم بودند، وقتی قطعنامه ۵۹۸ پذیرفته شد زار زار گریه می‌کردند. ما مردم بیشترمان مثل اقتصادمان هستیم، ما آلمانی و ژاپنی نیستیم، قدرت ابتکار و توان کار و تولیدمان کم است، شبیه عرب‌ها هستیم، فقط کمی از آن‌ها بالاتریم. اقتصاد ما اقتصاد دلالی است، اخلاق بازار در مردم ما شایع است. با این وضع از دست دادن هسته‌ای برای رونق گرفتن دوباره واردات و دلالی و کاسبی بی‌منطق نیست. لب حرف ما هم این است که هر کاری می‌کنند بکنند، فقط اسم عقب نشینی را «افتخار» نگذارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۴ ، ۰۶:۱۹
امیرعلی